دونه عشقموندونه عشقمون، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
ابجی جونابجی جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
داداش جونداداش جون، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات سومین فرشته مون

سلام.مامان سه تا فرشته ام.خاطرات سومین گل زندگیمونو اینجا مینویسم

زینت شکوفه خونه ما

سلام به خانوم طلای خودم. صبح باباجون رفتن گناباد و برات گوشواره خریدن خیلی جالبه که دقیقا همون مدلیه که من میخواستم برات پیدا کنم مبارکت باشه عزیز دلم چند تا هم عکس از این روزا برات میذارم الهی فدای اون نگاهات بشم. و یک عکس مقایسه ای و اینم یکی دیگه قربون دخترام و پسرم بشم که هر سه تا تون بهشتین خداروشکر کولیکت کمتر شده. به صداها واکنش نشون میدی و بهمون میخندی فدای خنده هات گاهی به تلویزیون چشم میدوزی همچنان قنداق موقع خواب رو دوست داری خلاصه اینکه لحظه به لحظه شیرین تر و خواستنی تر میشی ان شاالله همیشه تنت سالم باشه گل نازم ...
23 اسفند 1398

سوراخ کردن گوشای شکوفه خانم

سلام به خانوم خانومای خودم دیروز، میلاد امام جواد علیه السلام بود . منم که حدود سه هفته است تصمیم دارم گوشاتو سوراخ کنم و قسمت نشده، دیروز تصمیم گرفتم روز عید گوشای کوچولوتو سوراخ کنم. بخاطر خاطره بدی که از سوراخ کردن گوشای آبجی جون با دستگاه داشتم، تصمیم جدی داشتم گوشای شما رو به روش قدیمی نخ و سوزن سوراخ کنم. کلی پرس و جو کردم تا اینکه یه خانومی رو بهم معرفی کردن که کارشون همینه و گوشای خیلی از بچه های این جا که الان خودشون مامان شدن رو سوراخ کردن. خلاصه بعد نماز مغرب با مامان امیرعلی و مامان بزرگش رفتیم . اون خانوم هم با وسواس خاصی سوزن و نخ و دستاش و گوشای شما رو ضدعفونی کرد. واقعا دل نداشتم نگاه کنم. گذاشتمت تو بغل خال...
16 اسفند 1398

دوماهگی و اتفاقات این مدت

سلام به بهشت کوچولوی خونه ما دوماهه شدنت با تاخیر مبارک عسلم اما اتفاقات این مدت اولین چیزی که این روزا خیلی درباره اش صحبت می کنن ، ویروس جدیدی بنام کروناست که کل جهان رو درگیر کرده. ولی درباره اش نمینویسم چون بنظر من اصلا چیز مهمی نیست. بریم سراغ خاطرات خودمون. جمعه دوم اسفند، انتخابات مجلس بود. شما پیش باباجون موندی و من با داداشی و آبجی رفتیم رای دادیم اومدیم. شنبه هم مدارس بخاطر شمارش آرا تعطیل شد. دوشنبه پنجم اسفند هم یه اردوی خانوادگی برامون تدارک دیده بودن از طرف شورای سیاستگذاری، که قرار بود بعد مدرسه آبجی بریم که مدارس بخاطر کرونا تعطیل شد. خلاصه ساعت حدود یک راه افتادیم سمت مشهد.اذان مغرب رسیدیم هتل. ...
15 اسفند 1398
1